دانلود رمان ۳۶۵ روز
درود در خدمتتون هستیم از وبسایت رمان خون با رمان جذاب دیگری با سبک عاشقانه / اربابی / با نام ” دانلود رمان ۳۶۵ روز ” امیدواریم مورد پسندتون قرار بگیره همراه ما باشید
دانلود رمان ۳۶۵ روز
خلاصه رمان:
۳۶۵ روز راوی رابطهٔ پرهیاهویی میان لورا یک دختر جوان لهستانی متصدی فروش اجرایی و یک سرکردهٔ خوش هیکل و جذاب مافیای سیسیلی به نام ماسیمو است. ماسیمو پس از مرگ پدرش در راس خاندان مافیای خود قرار میگیرد و دلدادهٔ لورا میشود. سپس لورا را میرباید و از او میخواهد که به وی ۳۶۵ روز مهلت دهد. اگر در این ۳۶۵ روز دختر به او دل نبست، آزاد است و میتواند برود.
قسمتی از رمان:
سر خلبان داد زدم. در کابین رو بستم و با اون دختر پشت درهای بسته از دید همه خارج شدیم. توی اتاقک خصوصی جتم گردنش رو گرفتم و به آرومی به سمت دیوار هلش دادم. مستقیما به چشماش نگاه کردم، میتونستم ببینم که کمی ترسیده. ل*ب هامو نزدیک ل*ب هاش بردم و خیلی یواش ل*ب پایینش رو بین دندونام کشیدم، صدای نا*له ش توی گوشم پیچید، دستاش آزادنه کنار بد*نش افتادن و نگاهش دقیقا توی چشمام ثابت شد. موهاشو به چنگ کشیدم، حالا حرکت کردن براش سخت شده بود و نمیتونست ذره ای از جاش تکون بخوره.چشم هاشو بست، سرشو به دیوار تکیه داد و دوباره ناله س*ک*سی از دهنش خارج شد. اون خیلی دوست داشتنی بود، تمام ویژگی های زنو*نه ای که من بهشون علاقه داشتم رو داشت. تمام دخترایی که میان زیر دست من باید همینجوری باشن، زیبا و جذاب.
-زانون بزن
با لحن نسبتا خشنی اینو بهش گفتم و کمی به پایین هلش دادم. بدون لحظه ای شک و تردید از دستورم پیروی کرد. اون یه بر*ده مطیع بود دقیقا همون مدلی که شیفته ش بودم. انگشت شستم رو دور لبش چرخوندم و اون مطیعانه و سریع ل*ب هاشو از هم فاصله داد. من قبلا هیچوقت ندیده بودمش اما اون دقیقا میدونه که دربرابر من باید چه رفتاری از خودشون نشون بده تا رضایتم رو جلب کنه. سرشو به دیوار چسبوندم و اون دستاشو بالا اورد و شروع کرد به باز کرد دکم*ه شلو*ارم. دختر مهاندار آب دهنش رو با سروصدا قورت داد و چشمای درشتش تمام این مدت به من خیره بودن.
-ببندشون
با آرامش بهش گفتم و انگشتامو نوازش گونه اطراف چشم هاش میکشیدم. -تا وقتی بهت اجازه ندادم چشماتو باز نمیکنی آل*تم رو از توی شلو*ارم بیرون کشیدم، تقریبا سفت و دردناک شده بود.اونو رو ل*ب های دخترک فشار دادم و دختر هم با اشتیاق و ناز دهنش رو باز کرد. توی ذهنم بهش پوزخندی زدم و گفتم:
-نمیدونی که چی انتظارت رو میکشه!…/ جهت مشاهده پارت های بعدی این رمان از باکس دانلود زیر استفاده کنید.
رمان های که دیگران خوانده اند »
ارباب خشن و هات من ارباب حریص من دکمه و شلاق نهایت لذت باج گیری در تخت پکیج رمان های برتر الهه ای در لباس زیر همسرهات من پادشاه بی رحم خدمتکار هات من انگلیسی کثیف آقای خسیس کوچولوی شیطون عمویم نباش هم خواب انگلیسی من مجموعه رمان های بزرگسال دامینیک وسوسه شیرین خائن ویر مرد قانون مکانیک مربی بانکدار انتقام و آبرو حسابدار زیبا راننده سرویس جذاب من شوگر ددی خانوم باش یکطرفه جمجمه 365 روز دلبر حاجی میلیاردر کثیف همسر قلابی مالک چگونه هر کسی را عاشق خود کنیم ؟ سه دبیرستانی شیطون من مردی که به زانو در آمد هوس پرستان دختر خلافکار شب سرنوشت ساز بدنام ایرانی همسر فراموش شده یونانی رویای آرش ثانیه های کثیف بردگی دکمه و شلاق ۱۹ درجه تا لذت ملکه اتاق بازی قلب سنگی بهشت داغ من رژ لب قرمز تصاحب گر ناله های نیمه شب در آغوش یک قاتل عموی ناتنی من بهشت خیس من کبودی بی گناه و شوالیه پرستار هـات من سوگلی معلم شوهر هـات من تصاحب لیلی گیلاس کدبانوی سفارشی شوفر بَدنام خارجی ملاتونین فرشته شیطانی دختر نسبتا بَد دلبر وحشی مرد رویاها دانشجوی شهـوتی من پسرخاله من