دانلود رمان دلبر حاجی

از وبسایت رمان خون با رمان جذاب دیگری با سبک عاشقانه / اربابی / با نام ” دانلود رمان دلبر حاجی ” امیدواریم مورد پسندتون قرار بگیره همراه ما باشید

دانلود رمان دلبر حاجی

خلاصه رمان:

حاج‌ سلیمِ پهلوی مردی که برای حفظ آبروی خونوادگیش دختر یتیمی رو با پول می‌خره و به صیغ*ه پسرش درمیاره… با هم اتاقی شدن پریماهِ شونزده ساله و حاجیِ بیست و شش ساله ی شیطونمون کلی شیطنت عاشقانه در راهه ، حاج‌سلیم با فهمیدن راز قدیمی که به‌ پریماه و‌ خونواده ش ختم می‌شه دستور می‌ده که رابطشون‌ باید‌ واقعی بشه و با اینکار دین‌ خودشو ادا کنه اما با حامله شدن پریماه و‌ اومدن…

قسمتی از رمان:

میخوام تو*له بکارم تو شیکمت.
انگشتمو تهدیدی بالا میبرم و با حرص میگم:
هییی ترمز
غلط کردی بذارم اینکارو بکنی . از رو جنازمم رد شی نمیذارم اون مراحل چندشو بگذرونی.
قاه قاه خندید.
– اون وقت چرا بانو؟
دمپایی خیسمو از پا درمیارم و به سمتش میگیرم.
– دِ اخه پسر حاجی ، تو دینت نوشته باید یه بچه ی شونزده ساله رو زن کنی ؟
دست روی ریش هاش میکشه و پوزخندی میزنه.
– دین سنو مشخص نکرده بیب !
پشت چشمی نازک میکنم و با حرص دستامو توی هم قفل میکنم:
قباحت داره حاجی ذکرگوی مکرمه.
لش رو روی هم فشرد و از جا بلند شد اشاره ای بهم کرد.
– با این تیپ هرکیو تو دام هو*س میندازی ، چه انتظاری داری ؟!
هه کنان خندیدم و کمر حوله ی تن پوش و باز کردم.
– یه حاجی واقعی لخ*تِ یه بچه رو ببینه وا نمیده. همه ی اهل بازار به اسمت قسم میخورن پس کو مردونیگ*ت؟!
پوزخندی زد و اخم در هم کشید . اذیت کردن این حاجی مدرن لعنتی که همسر صوری من بود عجیب میچسبید.
مردونگ*یو نشونت بدم؟ مردونگ*ی میخوای ؟
عشوه گر خندیدم.
آرهههه نشونم بده !
حوله از تن*م پایین افتاد و زیر پام جا گرفت …/ جهت مشاهده پارت های بعدی این رمان از باکس دانلود زیر استفاده کنید.

رمان های که دیگران خوانده اند »

• رمان ۳۶۵ روز
• رمان ارباب خشن و هات من
• رمان ثانیه های کثیف بردگی
• رمان ارباب حریص من